نویسنده های کوچولو

به یاد دوران بچگی

نویسنده های کوچولو

به یاد دوران بچگی

سلام...

سلام.... 

 

خوبین؟؟؟؟چطورین؟؟؟؟ 

 

 

واااااااااایییییییی...... 

 

یه خبر بد!!!! 

 

رهبر فردا دیگه از بجنورد برمیگردن تهران.... 

 

 

دفعه بعدیشون هم که میان بجنورد احتمالا ۲۰ یا ۳۰ سال بعده!!!!! 

 

 

مثلا فک کنید...من اون موقع عصا دستم میگیرم..... 

 

 

چه خنده داره....نه؟؟؟

نظر....نظر!!!!!

دوستای گلم..... 

 

 

لطفا تو بخش نظرات واسمون بنویسید که از کدوم شهر هستید.... 

 

 

 

دیدید یه وقت همشهری بودیما!!!!! 

 

 

راسی راسی سنتون رو هم بنویسید....کلی خوشحال میشیم.... 

 

 

 

مرسی!!!!

میهمان مهر...

سلام...  

یک خبر خیلی خوب براتون دارم....  

امروز مقام معظم رهبری افتخار دادن و قدم تو شهر ما گذاشتن... 

 

مردم بجنورد از دو سه روز پیش کلا خیلی حال و هواشون عوض شده بود.... 

 

واقعا باید خودتون اینجا باشید تا درک کنید چی میگم.... 

 

الان که دارم اینو مینویسم....ایشون هنوز میون جمعیت داخل خیابونا هستن و به محل اصلی  

 

واس سخنرانی و دیدار با مردم نرسیدن.... 

 

حتی بعضی از مردم از شهر های دیگه کشور عزیزمون اومدن بجنورد و بین مردم خراسان  

 

شمالی تا با رهبر عزیزشون دیدار کنن.... 

 

حتی مردم ساکن شهر های کوچیک خراسان شمالی هم از دیروز پیاده به طرف بجنورد راه  

 

افتادن...... 

 

خیلی خوشحالم وقتی این همه جمعیتو میبینم...نمیدونم شماهم دیدید یا نه....اما همین که از  

 

قاب کوچیک تلویزیون هم اون همه جمعیتو ببینی...اشک تو چشات جمع میشه چه برسه به  

 

اینکه بین اون جمعیت باشی... 

 

امیدوارم این افتخار نصیب همه تون در همه جای کشور عزیزمون بشه!!!

اعتراف

اعتراف میکنم بچه که بودم یه بار با آجر زدم تو سر یکی از بچه های اقوام , تا ببینم دور سرش از اون ستاره ها و پرنده ها می چرخه یا نه!!!!!
تازه هی چند بارم پشت سر هم این کار و کردم , چون هر چی می زدم اتفاقی نمی افتاد!!!!
.
.
.
اعتراف می کنم یه بار پسر همسایه چهارسالمونو با باباش تو خیابون دیدم گفتم سلام نوید چطوری؟
دیدم بچهه تحویلم نگرفت باباهه خندید
اومدم خونه به مامانم گفتم نوید ماشالا چقد بزرگ شده!
مامان گفت نوید کیه؟
گفتم: پسر آقای …
گفت اون اسمش پارساست اسم باباش نویده
.
.
.
چند روز پیش دختر خالم گوشیشو خونمون جا گذاشته بود … بهش اس ام اس(!) زدم گوشیتو جا گذاشتی!!!!!!!
.
.
.
چند وقت پیش تو حیاط خونه سیگار میکشیدم که صدای باز شدن در حیاط اومد منم حول شدم سیگارو روی گوشیم خاموش کردم (!!) و بدترش اینکه بلافاصله گوشیو پرت کردم تو باغچه و سیگار خاموش موند تو دستم
.
.
.
اعتراف میکنم دوران راهنمایی روز معلم همه تخم مرغ آورده بودن که توش پر گل بود منم یه تخم مرغ خام آورده بودم که بزنم بخندیم! معلم اومد داخل همه سرو صدا کردن و شادی کردن تخم مرغارو میزدن به تخته منم این وسط تخم مرغو زدم به تخته ! ترکید رو تخته پاشید همه جا ، رو لباس معلمم ریخت ! سریع گفت کی بود ؟!!؟ هیچکی هیچی نگفت با این که میدونستن کار منه خلاصه از ته کلاس ۴ – ۵ نفر شلوغو آورد بیرون زدشون ولی نگفتن کار من بود ! چون شاگرد زرنگیم بودم معلمه شک نمیکرد بهم !
وقتی از کلاس اومدیم بیرون تا دو کیلومتر به صورت چهار نعل فرار کردم آخرم سر کوچه گرفتن زدنم !
.
.
.
اعتراف می کنم معلم دوم دبستانم می گفت املا ها رو خودتون بنویسید که من با دوربین مخفیا می بینم کی به حرفام گوش می ده …ازون روز کار من شده بود گشتن سوراخ سمبه های خونه و سوال های مشکوک از مامان بابام:امروز کی اومد؟ کی رفت؟ به کودوم وسیله ها دست زد؟
بیشترم به دریچه کولر شک داشتم
.
.
.
اعتراف می‌کنم سر فینال جام جهانی‌ تا لحظه‌ای که اسپانیا گل زد فکر می‌کردم اسپانیا نارنجیه، هلند آبی‌، گل هم که زد کلی‌ لعنت فرستادم به هلند، بعد گل رو صفحه نوشت اسپانیا ۱ – هلند ۰ ، تازه فهمیدم کل بازی داشتم اشتباه فحش میدادم
.
.
.
اعتراف می کنم وقتی داداشم دو ماهش بود خندون رفتم تو آشپزخونه، مامانم گفت نارنگیتو خوردی؟ گفتم آره، تازه به آرشم دادم!
بیچاره مامانم بدو بدو رفت نارنگی رو از حلقش کشید بیرون!
.
.
.
یه بار با بچه ها بودیم یکی از دوستام رو بعد از مدت ها دیدم ، کلی ریش گذاشته بود
با خنده بهش گفتم : علی این ** بازیا چیه ؟
گفت پدرم فوت کرده
گفتم تسلیت میگم :l
.
.
.
اعتراف می کنم کلاس اول دبستان بودم تحت تاثیر این حرفا که نباید به غریبه آدرس خونتون رو بدید، روز اول به راننده سرویس آدرس اشتباهی دادم و از یه مسیری الکی تا خونه پیاده رفتم و تازه فرداش موقعی که سرویس دنبالم نیومد تازه شاهکارم معلوم شد برای خانواده
.
.
.
اعتراف میکنم چند ماه پیش تو شرکت بودم سر کارام یوهو مدیر عامل از تو اتاق خودش گفت: امیــــــــــــــــــر جووون…بلند گفتم جانم؟ گفت خیلی میخوامـــت….گفتم منم همینطور….گفت پیش ما نمیای؟؟؟؟ گفتم چرا..حمتاً..از پشت میزم بلند شدم برم تو اتاقش..به در اتاقش که رسیدم دیدم داره تلفن حرف میزنه با امیر دوستش و من از شدت ضایگی دیوارو گاز گرفتم !

جدیدترین اس ام اس های خنده دار مهرماه 91

یکی از رموز ماندگاریه دوستی ها اینه که هر کسی دُنگ خودش رو بده !

.

.

.

خوب هم که باشی ، از بس بَدی دیده اند

خوبیهایت را باور نمیکنند.

نفرین به شهری که در آن غریبه ها آشناترند

.

.

.

یه وقتایی هم هست سر کلاس از بغل دستیت میپرسی چیزی میفهمی ؟

اونم میگه نه بابا

ینی اون لحظه انگار دنیا رو بهت دادن :دی

.

.

.

دوستم میگفت پیاز تنها ماده غذایی هست که میتونه اشک آدمو در بیاره

من برای اینکه ثابت کنم اشتباه میکنه یه نارگیل برداشتم و زدم تو سرش

اونم کاملا به اشتباهش پی برد :)

.

.

.

جملات خنده دار جدید

به یک اتفاق خوب جهت افتادن نیازمندیم! خرید در محل!

.

.

.

اگه پنج تا دونه پاستیل داشته باشم و دوستم دو تاش رو برداره

من میمونم و یه دوست مرده و پنج تا دونه پاستیل

درس حساب کردم !؟

.

.

.

طنز نوشتاری جدید

این چند روزه بس که با کامپیوتر کار میکنم قاط زدم

امروز قوری از دستم افتاد کف آشپزخونه کثیف شد

داشتم دنبال ctrl+z میگشتم :) )

.

.

.

من : دلار شده ۳۵۰۰

دوستم : کجای کاری شده ۴۰۰۰

من : نه بابا من لحظه ای دارم چک میکنم از تو اینترنت

دوستم : برو بابا اینترنتت قدیمیه ! :) )

.

.

.

زندگی به من آموخت هر چیز قیمتی دارد

پنیر مجانی فقط در تله موش یافت می شود !

 

.

.

.

نبوغ و نقشه هایی که من در فرار کردن از مدرسه داشتم

مایکل اسکوفیلد توی فرار از زندان نداشت

من حیف شدم!

.

.

.

متن خنده دار جالب

توی تاکسى اگه دقیقا جایى که میخواى پیاده شى

به راننده بگى، ۵۰ متر جلوتر وامیسته!

ولى اگه ۵۰ متر قبل از مقصد بگى فورا ترمز میگیره !!:|

.

.

.

یه فامیل داریم ۲۸ ساله بیکاره!

اگه دو سال دیگه بیکار بمونه بازنشسته میشه؟

.

.

.

جملات کوتاه طنز

همسرت را قبل از ازدواج بیازما  نه یکبار ، بارها

اما بعد از ازدواج آزمایشش نکن

در آزمونها همراهیش کن !

.

.

.

از والدین محترم تقاضا دارم وقتی توی یه محیط پر رفت و آمد

بچه تون رو به صورت افقی بغل میکنین ، حتما کفشاشو دربیارین

:|

.

.

.

دختره بهم زنگ زده جای اینکه من بگم شما اون میگه شما!

منم در عین ناباوری گفتم ببخشید اشتباه برداشتم

خداحافظ :|

.

.

.

یه بار جوگیر شدم سی‌دی شجریان خریدم

صبح از خونه راه افتادم گذاشتم

رسیدم محل کارم هنوز شروع نکرده به خوندن :|

.

.

.

چیز چیست ؟!

کلمه ایست شگفت انگیز در زبان فارسی

که میتواند جایگزین تمـــام کلمات دیگر شود :) )

.

.

.

جوک کوتاه و خنده دار

پدر و مادر عزیز

اگه صبح وقتی که از خونه بیرون میرین من پای اینترنتم

و وقتی که برمیگردین خونه من بازم پای اینترنتم

الزاما معنیش این نیست که

از وقتی رفتین تا وقتی که اومدین من پای اینترنت بودما !

با تشکر فراوان !

.

.

.

داداشم یه گوشه خونه لاتی نشسته بود

همه بهش خندیدیم

بعد پسر داییم بهش میگه بیا از دور خودتو ببین خیلی خنده دار شدی !

.

.

.

دقت کردین وقتی یکی میره خارج اولین کاری که میکنه

گرفتن عکس با شلوارک تو خیابون هستش ؟؟

.

.

.

یه مگس رو هوا بود در یک چشم به هم زدن رو هوا گرفتمش

با کلی افتخار به بابام گفتم حال کردی ؟؟!!

سرش رو تکون داد گفت خاک بر سرت ، جوونای هم سن تو هواپیمای بدون سرنشین

میگیرن رو هوا ، تو هنوز مگس شکار میکنی

.

.

.

تنهایی‌ یعنی مادری که تو رو ۹ ماه تو شکمش تحمل کرد

 ولی تو

بعضی‌ مواقع طاقت نداری یه لحظه تحملش کنی‌ :(

.

.

.

رفتم عکس ۳*۴ گرفتم خانومه انقد با فوتوشاپ بهش ور رفت

که الان نیم ساعته نشستم به عکسه نگا میکنم تا به جا بیارمش !

.

.

.

دیروز، پینوکیو آدم شد

و امروز ، آدمها پینوکیـو !

من از عاقبت مادربزرگ می ترسم

اگر فردا ، شنل قرمزی گرگ شود . . .

.

.

.

ﻳـــﻪ ﻭﻗتی ﻓﺮﺍﻣﻮﺷـی ﻳــﻪ ﺑﻴﻤﺎﺭی ﺑﻮﺩ

ﻣﺜﻞ ﺍﻻﻥ ﻧﺒـــﻮﺩ ﻛﻪ ﻧﻌـمت ﺑﺎﺷه…!

.

.

.

ﺑﻌﻀﯽ ﻭﻗﺘﺎ ﺩﻟﻢ ﻭﺍﺳﻪ ﺭﺍﻧﻨﺪﻩ ﺗﺎﮐﺴﯿﺎ ﻣﯿﺴﻮﺯﻩ …

ﺩﺍﺭﻥ ﯾﻪ ﺟﺮﯾﺎﻧﯿﻮ ﻭﺍﺳﻪ ﻣﺴﺎﻓﺮﺟﻠﻮﯾﯽ ﺗﻌﺮﯾﻒ ﻣﯿﮑﻨﻦ ،

ﺟﺎﯼ ﻫﯿﺠﺎﻥ ﺍﻧﮕﯿﺰ ﻣﺎﺟﺮﺍ ﮐﻪ ﻣﯿﺮﺳﻪ ﯾﻬﻮ ﻣﺴﺎﻓﺮِ ﻣﯿﮕﻪ :

“ﺁقا ﻣﺮﺳﯽ ﻫﻤﯿﻨﺠﺎ ﭘﯿﺎﺩﻩ ﻣﯿﺸﻢ”

یکی نیست به اینا بگه چرا با احساسات مردم بازی می کنید !

سوتی و خاطرات طنز!!!

* چند هفته پیش یه فکری به ذهنم رسید خودم خیلی باش حال کردم، برنامه ای رو که اجرا کردم این بود: اول یک برنامه تغییر صدا دانلود کردم که صدامو تغییر بدم و باهاش صدا مجری رادیو در بیارم. خلاصه سوالارو با صدای اوون یارو پرسیدم بعد خودم جواب سوالاشو با صدای خودم دادم؛ سوالا هم در مورد این بود که مثلا من یه اختراع مهم کردم...
خلاصه این فایل آماده شد و ریختم رو گوشیم رفتم پیش خانواده گفتم رادیو ساعت 5/3 باهام مصاحبه کردن، بابام هنگ کرد و می پرسید برا چی آخه؟ گفتم حالا می بینید دیگه. ساعت5/3 شد با FM transmitter اجراش کردم؛ رادیو آوردم و گذاشتم رو اون موج.
آقا بابام بنده خدا بدجور شوکه شد (اینم بگم از این چیزا استفاده نمی کنه سنش بالاس) آخرش اشک شوق می ریخت می گفت بابا فرمول این چیزیو که ساختی به کسی نگی ...


* پشت فرمون بودم داشتم از یه کوچه تنگ رد میشدم که یهو یه ماشینه از پارکینگ اومد بیرون مجبور شدم وایسم تا اون بره (چون ماشینش نصف کوچه رو گرفته بود)، رانندش یه دختره بود...
پیاده شد از ماشین که بره در پارکینگ رو ببنده منم وایساده بودم که بیاد بشینه تو ماشین راه بیوفته منم حرکت کنم...
یهو دیدم دوست دخترم داره زنگ میزنه!!! گوشیو برداشتم گفتم جانم؟؟؟
گفت کجایی؟؟ گفتم تو خیابون... دوست دخترم: دروغ میگی، پس چرا صدا خیابون نمیاد؟؟ یه بوق بزن ببینم؟؟
منم یه بوق زدم یهو اون دختره راننده اون ماشینه که از پارکینگ اومده بود بیرون داد زد که: واایسا دیگه گل پسر الان در رو میبندم میام...
دوست دخترم: ااااااای کثااافت بیشرف صدای کی بود؟؟؟ با کدوم ... خانومی رفتی تو خونه که داره در پارکینگو میبنده بیاد؟؟؟ خیلی آشغالی دیگه زنگ نزن به من عوضی...


* پسر عمم با یه دختره دوس شده بود فک کنم اولین بارش بود؛ میخواستن برن کافی شاپ؛ بهم اس داد گفت چی بخوریم که هم باکلاس باشه هم ارزون؛ من فینگلیش اس دادم moz bastani (موز بستنی) بخور؛ رفته بود هرکافی شاپی پرسیده بود بهش خندیدن گفتن نداریم؛ آخرش فهمیدم میگفته موز باستانی دارین؟؟؟


* من یه دوستی داشتم این بنده خدا چشاش خیلییی ضعیف بود. اینا یه شب قرار بوده برن فرودگاه استقبال دایییش که یه 10 سالی بوده رفته بوده آلمان و تو این 10 سال دوسته من مهشید خیلی اصرار کرده بوده که دایییش بیاد ایران چون خیلی خیلی دوسش داشت. خلاصه اون شب اینا میان حاضر شن برن فرودگاه که زنگ خونشونو میزنن مهشیدم حول میشه بدون عینک میدو میگه دایییه میخواسته غافلگیرمون کنه خلاصه درو باز میکنه میپره بغل یارو دبووووووووس کن.... بعد 5 مین میفهمه باباش میگه آبرمو بردی این اقای سعادتی همکارمه...


* رفیقم یه پراید داره شیشش دودیه, بعد این یارو برای ما آش نذری آورده بود, آشا رو گذاشته بود رو صندلی بغلش بعد شیشه عقب هم بالا بود, این زنگ زد گفت بیا دم در آش بگیر. من رفتم گرفتم ازش, یه انگشت خوردم, گفتم این چیه دیگه برو اینارو بده مادرت (به شوخی) بعد یهو مادرش شیشه عقب ماشین رو کشید پایین گفت سلام امین!


* بچه ها روز عاشورا پارسال بهم گفتن میای فوتبال ... نمیخواستم برم گفتم عروسی دعوتم... برو تو سوتی!!!!


* یادمه بابام یه عمه ای داشت که عمرشو داد به شما وقتی فوت کرد من با خانوادم رفتیم خونشون برای تشییع. خلاصه که من با مامانم رفتم تو اتاق زنا تا عمه بابامو آوردن خونه ش برای خداحافظی اینم بگم که دخترعمه بابام خیلی شبیه مادرش بود، خلاصه که جنازه رو آوردن همه گریه بعد که جنازه عمه بابامو بلند کردن ببرن یه دفعه دیدم یه چیزی افتاد! داد زدم وای خدا جنازه افتاد هی داد میزدم بعد دیدم همه دارن نگام میکنن دیدم دخترعمه بابام بوده که بیهوش شده افتاده زمین منم که بدجور ضایع شده بود دیگه حرف نزدم...

همه چی ارومه

همه چی آرومه / همه چی تأمینه 

 

این چقدر خوبه که / قیمتا پایینه! 

 

همه چی آرومه / مسولا خوابیدن 

 

شک نداری دیگه / تو به اوضاع من 

 

همه چی آرومه / من چقدر خوشحالم 

 

صد تومن تو جیبم / به خودم می بالم! 

 

تو داری می میری / ازچشات معلومه 

 

من فقط بیکارم / همه چی آرومه 

 

بگو این آرامش / تا ابد پا برجاست 

 

بگو از یارانه / این تورم بی جاست