مییییییییییجییییییی

سلام سلام

مختصر و مفید بگم من یه مدت نبودم ینی بودما به دوستام سر زدم ولی فقط نظر نمیدادم چون اصن وقت نداشتم بخاطر مساییییلی که شاید در آینده بگم...

بضی از دوستام خیلی خوشالم کردن چون نگرانم شدن و بهم سر زدن فک نکنین کمبود محبت دارما

انصافا تو دنیای مجازی این خیلیه که دوستام به فکر منن و حالمو پرسیدن

الان اینطورییییییییییییمممنون از دوستا و آبجیای گلم:

هستی جونم-صدف کوشولو جونم-فولوق بانمک جونم-نگار جونم ومحدثه عجیجم و سیمین عجیجم

 

خاطرات:کانگورو خفه شی...

سلام خوبین؟اسن خوب نیستم اینجوریم

عاغا من چیکارکنم از دست دانشکده و استاداش؟!!! کمکم کنین...

کدوم خری امتحانارو کشید جلو؟ینی خاک برسرشون...(نوموخوام فیلترشم)

نگو شنبه ساعت ۲ امتحان دارم که میشد یازدهم من فک میکردم یازدهم یکشنبه س والا بخدا...جمعه دوستم اس داد(کصافط):فرشته جونم کتابو خوندی؟(آخه ۲۰۰ص جزوه بود+۲۰۰ص ازکتاب)،فک کن فقط اسم مواد سرامیکی و اجزای سازندشون و پلاستیسیته و... گفتم:نه عجیجم حالا کو تا یکشنبهگف:فردا نه یکشنبه،گفتم یازدهم یکشنبه س دییییگه...گف:خنگول فرداس،پریدم نت برنامه رو نگا کردم،اینطوری شدم:اسن فکرشم نمیکردم،سرم به شدت درد کرد(نمیدونم چرا از من بعیده)مامانم خونه نبود زنگ زدم بهش گفتم با صدایی مظلوم و گرفتهگف اشکال نداره تا جایی که برسونی بخون...منم گفتم چشم بعد رفتم خوابیدمتا شنبه ساعت ۱۱بعد تا ۱۲ یکم باگوشی از صفحات جزوه عکاسی کردم بعد رفتم دانشگاه،ساعت ۲:

اسابم خیلی داغونه تمام درسارو میفتم...شنبه استاد کانگورو(شهاب کانگورو)اومد گف امتحان تستیهآخرای ترم هرچی پرسیدیم امتحان تستیه عایا؟گف نمیییدونم(میمردی میگفتی بدرد نخور،اینکارارو میکنه که با این سنش مجرده،فک کنم ۳۳-۳۴ سالشه)،سرجلسه اومده میگه تستیه!قیافه ی ما اون لحظهینی همه دس کف هورا...

گفتم ینی ۱۵شدم،بعد گف اونایی که آخر شماره دانشجویی شون زوجه سوالارو افقی بزنم،اونایی که فرده عمودیقیافمون رو به کانگوروهیچی دیگه ۵۰تا سوال ۵۰ دقیقه وقتتقریبا ۴۵ نفر بودیم تو یه کلاس بزرگ یه مراقب این شکلی هم گذاشته بود+خودش!بغل دستیمم ازمن بدتر اسن شانس ندارمخلاصه ده تا سوالو که مطمین بودم زدمبعد پاسخنامه رو گذاشتم جلوم شانسی پر کردمچه عجب نمره منفی نداشت بعیده ازش...ینی این ترم ۵واحد باهاش درس داشتم...

عاغا میگن این ترم مشروطیا حساب نمیشن!!!دررررسسسسته؟؟؟؟!!!

سکوت...

 

آپی متفافط...

سلام سلام...

بچه ها از فردا امتحانام شروع میشن خب؟منم هیچی نخوندم فک کنم ۲۰۰ و خورده ای صفحه امتحان تاریخ دارمبعد اصن حسش نیسآخه حفظیاتم زیر خط فقرهاستاد گفته بود هرکی غیبت نداشته باشه یه نمره میدممنم که تو همه درسام غیبت دارم تامرز حذف شدنخب خوشم نمیاد دییییگهپس یه نمرم پرید،یه نمرم میداد برا کسایی که کنفرانس بدن منم که سرکلاس همش خواب بودم آخه کلاسام ساعت ۸ بودنالان نمرم از ۱۸ حساب میشه شیطونه میگه بخون ۱۸ بگیر استاد ضایع شهولی من دختر خوبیم و به حرف شیطون گوش نمیدم

حساب کردم اگه شبو بیداربمونم میرسم که تموم کنمدوستان مخصوصا فولوق و صدف و نگار دعام کنینکه شب خوابم نبرهاینارم دیروز خوندم:هرچند تکراری ولی دقییییقا منمااا

بابام این ترم میگه یکمم درس بخونی بد نیستا !
گفتم تو درس می‌ بینی و من پیچشِ درس . . .
بابام ١٠ دقیقه سر تکون داد و اتاقو ترک کرد !

قابل توجه اونایی که سر کلاس میگفتن کوووو تا آخر ترم :
الان رسیدیم به همون “ کوووو ” ، پیاده بشید و از مناظر لذت ببرید !

همین الان حس درس خوندن بهم دست داد ولی من بهش دست ندادم ضایع شد بیچاره !
فک کنم دیگه هیچوقت بهم دست نده ، خیلی ناراحت شد !

امتحان وسیله س،نمره دست استاده،الکی خودتو از اینترنت نندازی بشینی درس بخونی ها !

هیییس...

اینو از ویلاگ یکی دیگه برداشتماااالبته گفتم با اجازه...

وختی میشنوی میگن امٌل...

وختی میشنوی میگن کچل...

وختی میشنوی میگن چادرنشین...

وختی میشنوی میگن کلاغ سیاه...

هیس!

سکوت بهترین جوابه...

سکوت نشونه آرامش توست...

سکوت نشونه ارزش توست...

سکوت نشونه وقار توست...

دلم گرفت...

سلام دوستان شعری که تو پست قبلی گذاشتم خب؟؟؟

یکی از دوستان نظرخصوصی دادن که این شعر از کفرنامه هستش...

من واقعا نمیدونستم یه لحظه دلم گرفت

خداوندا اگر روزی...

 خداوندا!

اگر روزی ‌ز عرش خود به زیر آیی

 لباس فقر پوشی

 غرورت را برای ‌تکه نانی

 ‌به زیر پای‌ نامردان بیاندازی‌

 و شب آهسته و خسته

تهی‌ دست و زبان بسته

به سوی ‌خانه باز آیی

زمین و آسمان را کفر می‌گویی

نمی‌گویی؟!

 خداوندا!

اگر در روز گرما خیز تابستان

تنت بر سایه‌ی ‌دیوار بگشایی

لبت بر کاسه‌ی‌ مسی‌ قیر اندود بگذاری

و قدری آن طرف‌تر

عمارت‌های ‌مرمرین بینی‌

و اعصابت برای‌ سکه‌ای‌ این‌سو و آن‌سو در روان باشد

زمین و آسمان را کفر می‌گویی

نمی‌گویی؟!

 خداوندا!

اگر روزی‌ بشر گردی‌

ز حال بندگانت با خبر گردی‌

پشیمان می‌شوی‌ از قصه خلقت، از این بودن، از این بدعت.

خداوندا تو مسئولی.

خداوندا تو می‌دانی‌ که انسان بودن و ماندن

در این دنیا چه دشوار است،

چه رنجی ‌می‌کشد آنکس که انسان است و از احساس سرشار است...

قشنگ فک کنین بعد بگین...

سلام دوستای خوبم...امیدوارم همیشه شاد و خندون باشین...

اول از همتون تشکر میکنم که میاین و بهم سر میزنین و با نظرات و حرفا و شعرای قشنگتون(خوشمل)منو خوشال میکنین...

بضی دوستامم هستن که ارادت خاصی بهشون دارم خودشون میدونن دیگه اسم نمیبرم ریا نشه

دوستای گلم یه خواهشی ازتون دارم که بدجور به هم فکریتون نیاز دارم...الان تعریف میکنم ماجرارو...

سه هفته مونده تا دانشگاه تموم شه،دیروز با یکی از دوستام راجبه درس(چه عجب)حرف میزدیم،گفت:فرشته بدجور میخوام بخونم یه معدل خوب بیارم توام بهتره بخونی...منم اینطوری شدمبعد گفتم خب بخون بمن چیکار داری؟بعد یهو گفتم بذا یه حالی ازین بگیرم دور هم بخندیمبهش گفتم:بیا شرط بذاریم هرکی معدلش بیشتر شد اونیکی باید شرطو انجام بده،گف قبوله!یه شرط مسخره هم گذاشت حالا من به کمک شما شدیدا نیاز دارملطف کنین و باهام همکاری کنین تا یه شرط خفن واسش بذارم که پشیمون شهخودشم بدترین چیزارو بگین چون گفته هرچی باشه قبوله!فقط منو هم دعا کنین که معدلم بیشترشه وگرنه مجبورم شرط اونو انجام بدم که اصن دوسندارمدرس خوندن ازمن گفتن شرط از شمامنم باید این سه هفته خر بزنم چون اصن نمیخوام جلوش کم بیارم

آخه مساله آبرو این وسط هسچون دوستیمون یه کوچولو فرق داره نمیخوام فک کنه خیلی زرنگه،یجورایی باید ببرمش،دعام کنین...

ببخشین زیاد حرف زدم ولی خوهشا اول قشنگ فک کنین بعد یه شرط توپ ازتون میخواماااااا از دوستاتونم کمک بگیرین...ممنوووون از همتون...

عبرت...

وقتی باختم "مسیر" را یافتم در بزرگ راه زندگی.

  همواره "راهت" . "راحت" نخواهد بود...

   هر چاله ای "چاره ای"  به من اموخت.

   برای جلوگیری از "پس رفت"  پس باید رفت........

خدایا...

خدایا...

دلم مرهمی میخواهد از جنس خودت...

نزدیک...بی خطر...بخشنده...بی منـــــــــــــــــــــــــت...