نویسنده های کوچولو

به یاد دوران بچگی

نویسنده های کوچولو

به یاد دوران بچگی

کارت پستال های کریسمس

گروه اینترنتی ایران سان 

 

 

 

گروه اینترنتی ایران سان 

 

 

 

گروه اینترنتی ایران سان 

 

 

 

گروه اینترنتی ایران سان 

 

 

 گروه اینترنتی ایران سان 

 

 

 

گروه اینترنتی ایران سان 

 

 

 

گروه اینترنتی ایران سان 

 

 

 

گروه اینترنتی ایران سان 

 

 

 

گروه اینترنتی ایران سان 

 

 

 

گروه اینترنتی ایران سان 

 

 

 

گروه اینترنتی ایران سان 

 

 

گروه اینترنتی ایران سان 

 

 

 گروه اینترنتی ایران سان 

 

 

 

 

گروه اینترنتی ایران سان 

 

 

 

گروه اینترنتی ایران سان

 

یادمان باشد ...

یادمان باشد که: او که زیر سایه دیگری راه می‌رود، خودش سایه‌ای ندارد.  

 

یادمان باشد که: هر روز باید تمرین کرد دل کندن از زندگی را.  

 

یادمان باشد که: زخم نیست آنچه درد می‌آورد، عفونت است.  

 

یادمان باشد که: در حرکت همیشه افق‌های تازه هست.  

یادمان باشد که: دست به کاری نزنم که نتوانم آن را برای دیگران تعریف کنم.  

 

یادمان باشد که: آنها که دوستشان می‌دارم می‌توانند دوستم نداشته باشند.  

 

یادمان باشد که: فرار؛ راه به دخمه‌ای می‌برد برای پنهان شدن نه آزادی.  

 

یادمان باشد که: باورهایم شاید دروغ باشند.  

 

یادمان باشد که: لبخندم را توى آیینه جا نگذارم.  

 

یادمان باشد که: آرزوهای انجام نیافته دست زندگی را گرفته‌اند و او را راه  

می‌برند.  

 

یادمان باشد که: لزومی ندارد همان قدر که تو برای من عزیزی، من هم  

برایت عزیز باشم.  

 

یادمان باشد که: محبتی که به دیگری می‌کنم ارضای نیاز به نمایش گذاشتن مهر خودم نباشد.  

 

یادمان باشد که: اندک است تنهایی من در مقایسه با تنهایی خورشید.  

 

یادمان باشد که: دلخوشی‌ها هیچکدام ماندگار نیستند.  

 

یادمان باشد که: تا وقتی اوضاع بدتر نشده! یعنی همه چیز رو به راه است.  

 

یادمان باشد که: هوشیاری یعنی زیستن با لحظه‌ها.  

 

یادمان باشد که: آرامش جایی فراتر از ما نیست. 

   

یادمان باشد که: من تنها نیستم ما یک جمعیتیم که تنهائیم.  

 

یادمان باشد که: برای پاسخ دادن به احمق، باید احمق بود!  

 

یادمان باشد که: در خسته‌ترین ثانیه‌های عمر هم هنوز رمقی برای انجام برخی کارهای کوچک هست!  

 

یادمان باشد که: لازم است گاهی با خودم رو راست‌تر از این باشم که هستم.

یادمان باشد که: سهم هیچکس را هیچ کجا نگذاشته‌اند، هر کسی سهم خودش ر 

ا می‌آفریند.  

 

یادمان باشد که: آن هنگام که از دست دادن عادت می‌شود، بدست آوردن هم دیگر آرزو نیست.  

 

یادمان باشد که: پیشترها چیزهایی برایم مهم بودند که حالا دیگر مهم نیستند.  

 

یادمان باشد که: آنچه امروز برایم مهم است، فردا نخواهد بود.  

 

یادمان باشد که: نیازمند کمک‌اند آنها که منتظر کمکشان نشسته‌ایم.  

 

یادمان باشد که: هرگر به تمامی ناامید نمی‌شوی اگر تمام امیدت را به چیزی نبسته باشی.  

 

یادمان باشد که: غیر قابل تحمل وجود ندارد. 

  

یادمان باشد که: گاهی مجبور است برای راحت کردن خیال دیگران خودش را خوشحال نشان بدهد.  

 

یادمان باشد که: خوبی آنچه که ندارم این است که نگران از دست دادن‌اش نخواهم بود.  

 

یادمان باشد که: وظیفه من این است؛ حمل باری که خودم هستم تا آخر راه.  

 

یادمان باشد که: در هر یقینی می‌توان شک کرد و این تکاپوی خرد است.  

 

یادمان باشد که: همیشه چند قدم آخر است که سخت‌ترین قسمت راه است.  

 

یادمان باشد که: امید، خوشبختانه از دست دادنی نیست.  

 

یادمان باشد که: به جستجوى راه باشم، نه همراه.  

 

یادمان باشد که: هوشیاری یعنی زیستن با لحظه ها 

عکس های دیدنی از حشرات شگفت انگیز

 

 

 

 

 

 

  

 

 

 

 

 

 

  

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

  

 

 

 

 

 

 

  

 

 

  

 

  

 

 

  

 

  

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

آیا خداوند شر را آفریده است ؟!

روزی یک استاد دانشگاه تصمیم گرفت تا دانشجویانش را به مبارزه بطلبد. او پرسید: `آیا خداوند هر چیزی را که وجود دارد، آفریده است؟`
دانشجویی شجاعانه پاسخ داد: "بله."
استاد پرسید:
"هر چیزی را؟"
پاسخ دانشجو این بود: "بله هر چیزی را."
استاد گفت: "در این حالت، خداوند شر را آفریده است. درست است؟ زیرا شر وجود دارد."

برای این سوال، دانشجو پاسخی نداشت و ساکت ماند. استاد از این فرصت حظ برده بود که توانسته بود یکبار دیگر ثابت کند که ایمان و اعتقاد فقط یک افسانه است.
ناگهان، یک دانشجوی دیگر دستش را بلند کرد و گفت: "استاد، ممکن است که از شما یک سوال بپرسم؟"
استاد پاسخ داد: "البته."
دانشجو پرسید: "آیا سرما وجود دارد؟"
استاد پاسخ داد: "البته، آیا شما هرگز احساس سرما نکرده اید؟"

دانشجو پاسخ داد:
"البته آقا، اما سرما وجود ندارد. طبق مطالعات علم فیزیک، سرما عدم تمام و کمال گرماست و شئی را تنها در صورتی میتوان مطالعه کرد که انرژی داشته باشد و انرژی را انتقال دهد و این گرمای یک شئی است که انرژی آن را انتقال می دهد. بدون گرما، اشیاء بی حرکت هستند، قابلیت واکنش ندارند. پس سرما وجود ندارد. ما لفظ سرما را ساخته ایم تا فقدان گرما را توضیح دهیم."
دانشجو ادامه داد: "و تاریکی؟"استاد پاسخ داد: "تاریکی وجود دارد."
دانشجو گفت:
"شما باز هم در اشتباه هستید، آقا. تاریکی فقدان کامل نور است. شما می توانید نور و روشنایی را مطالعه کنید، اما تاریکی را نمی توانید مطالعه کنید. منشور نیکولز تنوع رنگهای مختلف را نشان می دهد که در آن طبق طول امواج نور، نور می تواند تجزیه شود. تاریکی لفظی است که ما ایجاد کرده ایم تا فقدان کامل نور را توضیح دهیم."
و سرانجام دانشجو پرسید:
- "و شر، آقا، آیا شر وجود دارد؟
خداوند شر را نیافریده است. شر فقدان خدا در قلب افراد است، شر فقدان عشق، انسانیت و ایمان است. عشق و ایمان مانند گرما و نور هستند. آنها وجود دارند. فقدان آنها منجر به شر می شود."
و حالا نوبت استاد بود که ساکت بماند.  

نام این دانشجو آلبرت انیشتین بود

30 نصیحت زرتشت:

1. آنچه را گذشته است فراموش کن و بدانچه نرسیده است رنج و اندوه مبر 


2. قبل از جواب دادن فکر کن 


3. هیچکس را تمسخر مکن 


4. نه به راست و نه به دروغ قسم مخور 


5. خود برای خود، زن انتخاب کن 


6. به ضرر و دشمنی کسی راضی مشو 


7. تا حدی که می توانی، از مال خود داد و دهش نما 


8. کسی را فریب مده تا دردمند نشوی

 


9. از هرکس و هرچیز مطمئن مباش 


10. فرمان خوب ده تا بهره خوب یابی 


11. بیگناه باش تا بیم نداشته باشی 


12. سپاس دار باش تا لایق نیکی باشی

 


13. با مردم یگانه باش تا محرم و مشهور شوی 


14. راستگو باش تا استقامت داشته باشی 


15. متواضع باش تا دوست بسیار داشته باشی

 


16. دوست بسیار داشته باش تا معروف باشی 


17. معروف باش تا زندگانی به نیکی گذرانی 


18. دوستدار دین باش تا پاک و راست گردی

 


19. مطابق وجدان خود رفتار کن که بهشتی شوی 


20. سخی و جوانمرد باش تا آسمانی باشی 


21. روح خود را به خشم و کین آلوده مساز 


22. هرگز ترشرو و بدخو مباش

 


23. در انجمن نزد مرد نادان منشین که تو را نادان ندانند 


24. اگر خواهی از کسی دشنام نشنوی کسی را دشنام مده 


25. دورو و سخن چین مباش و نزدیک دروغگو منشین 


26. چالاک باش تا هوشیار باشی 


27. سحر خیز باش تا کار خود را به نیکی به انجام رسانی 


28. اگرچه افسون مار خوب بدانی ولی دست به مار مزن تا تو را نگزد و نمیری 


29. با هیچکس و هیچ آیینی پیمان شکنی مکن که به تو آسیب نرسد 


30. مغرور و خودپسند مباش، زیرا انسان چون مشک پرباد است و اگر باد آن 

  

خالی شود چیزی باقی نمی ماند

کاریکاتور های بامزه

 

 

  

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

  

 

 

 

 

 

 

 

بازگشت کودکی

 

پسرک گفت : " گاهی اوقات قاشق از دستم می افتد . "

 

پیرمرد گفت : " من هم همینطور . "

 

پسرک آرام نجوا  کرد : " من شلوارم را خیس می کنم . "

 

پیرمرد خندید و گفت : " من هم همینطور "

 

پسرک گفت : " من خیلی گریه می کنم ."

 

پیرمرد سری تکان داد و گفت : " من هم همینطور . "

 

اما بدتر از همه این است که...  پسرک ادامه داد:آدم بزرگ ها به من توجه نمی کنند .

 

بعد پسرک گرمای دست چروکیده ای را حس کرد .

 

" می فهمم چه حسی داری  . . . می فهمم . "

 

( داستانکی از شل سیلور استاین )

سفره خالی

یاد دارم در غروبی سرد سرد 

می گذشت از کوچه ی ما دوره گرد 

داد می زد : کهنه قالی می خرم 

دسته دوم جنس عالی می خرم 

کاسه و ظرف سفالی می خرم 

گر نداری کوزه خالی می خرم 

اشک در چشمان بابا حلقه بست 

عاقبت آهی کشید بغضش شکست 

اول ماه است و نان در سفره نیست 

ای خدا شکرت ولی این زندگیست؟ 

بوی نان تازه هوشش برده بود 

اتفاقا مادرم هم روزه بود 

خواهرم بی روسری بیرون دوید 

گفت اقا سفره خالی می خرید...؟

داستان کوتاه اما پندآموز و خواندنی

پسر گرسنه اش می شود ، 

 شتابان به طرف یخچال می رود  

در یخچال را باز می کند  

عرق شرم ...بر پیشانی پدر می نشیند 

 پسرک این را می داند  

دست می برد بطری آب را بر می دارد ...  

کمی آب در لیوان می ریزد صدایش را بلند می کند ،  

" چقدر تشنه بودم "  

پدر این را می داند پسر کوچولو اش چقدر بزرگ شده است ...