نویسنده های کوچولو

به یاد دوران بچگی

نویسنده های کوچولو

به یاد دوران بچگی

خیلی جالبه...حتما بخونید..

Asheghane Ha 

  

 

 

 

یک زوج در اوایل ۶۰ سالگی، در یک رستوران کوچیک رمانتیک سی و پنجمین سالگرد ازدواجشان را جشن گرفته بودن.
ناگهان یک پری کوچولوِ قشنگ سر میزشون ظاهر شد و گفت:چون شما زوجی اینچنین مثال زدنی هستین و درتمام این مدت به هم وفادارموندین ، هر کدومتون می تونین یک آرزو بکنین.
خانم گفت: اووووووووووووووووه ! من می خوام به همراه همسر عزیزم، دور دنیا سفر کنم.
پری چوب جادووییش رو تکون داد و اجی مجی لا ترجی …. دو تا بلیط برای خطوط مسافربری جدید و شیک QM2در دستش ظاهر شد.

حالا نوبت آقا بود، چند لحظه فکر کرد و گفت:
خب، این خیلی رمانتیکه ولی چنین موقعیتی فقط یک بار در زندگی آدم اتفاق می افته ، بنابراین، خیلی متاسفم عزیزم ولی آرزوی من اینه که همسری ۳۰ سال جوانتر از خودم داشته باشم.

خانم و پری واقعا نا امید شده بودن ولی آرزو، آرزوه دیگه !!!

پری چوب جادوییش و چرخوند و………
اجی مجی لا ترجی

و آقا ۹۲ ساله شد!

پیام اخلاقی این داستان:
مردها شاید موجودات ناسپاسی باشن ، ولی پریها……………. مونث هستند !!!!!!!

نتیجه اخلاقی برای اقایون:
:اگه یه پری جلوتون حاضر شد مواظب ارزوهاتون باشین!

 

 

نظرات 8 + ارسال نظر
ملیحه شنبه 22 بهمن‌ماه سال 1390 ساعت 12:55 http://fans-of-shahrokh.blogfa.com

سلام دوستان
مرسی از اینکه اومدین به وب ما
شما ما رو با عنوان وب لینک کنید و خبر بدین با چه اسمی شما رو لینک کنیم

خواجه قاطر شنبه 22 بهمن‌ماه سال 1390 ساعت 13:29 http://ghater2ghater.blogsky.com

سلام خوبین؟
دم اون خانم پری گرم.
ولی اگه نویسنده این داستانک یه آقا بود ممکمن بود خانمه شوهری ۳۰ سال جوانتر می خواست اونوقت پری خانم چیکار میکرد؟
راستی از حضورتون در وبم ممنونم یه جوابیه براتونن اونجا گذاشتم. باز هم سر بزنید می بوسمتون بای

احتمالا اگه نوسنده هه مرد بود جای پری آقا گرگه رو میذاشت.نه؟بازم بیا

همسفر شنبه 22 بهمن‌ماه سال 1390 ساعت 16:16 http://hamsafar-eblogsky.com

سلام .... خیلی جالب بود دست پری کوچولو درد نکنه

محبوبه شنبه 22 بهمن‌ماه سال 1390 ساعت 16:29 http://anesherlli.blogsky.com/

این روز ها،انسان ها تنهایی ات را پر نمی کنند فقط خلوتت را می شکنند !
من جزء دسته ی صادق هستم (اردیبهشت)

اخی...نمیشد یک ماه زودتر بدنیا می اومدی ک هر دوتامون تو ی ماه بودیم.....هه هه هه.بازم بیا

مهشاد جوووووووووون شنبه 22 بهمن‌ماه سال 1390 ساعت 18:41 http://mahshadatashin.blogfa.com

سلام ندا جووووووووووووووووووووووون
واقعا جالب بود
با پسر عموهام و داداشم و زن عموم کلا همه ی خانواده خندیدیم
روحمون رو شاد کردی
عاااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااالی
به من هم سر بزن
راستی من تو رو لینک کردم تو چرا من رو لینک نمی کنی؟
منو با اسم مامانم گوگوش لینک کن و یا عاشق گوگوش لینک کن
یادت نره
مرسی
بای


لینکت کردم عزیزم.منتها تو آرشیو لینک ها رو باید ببینی.بازم بیا.خوشحال میشم

مینا شنبه 22 بهمن‌ماه سال 1390 ساعت 19:11 http://www.tabassom-16.blogsky.com

عاالی بود عالی

کیف کردم

مهدیه یکشنبه 23 بهمن‌ماه سال 1390 ساعت 08:05 http://galleryms.blogsky.com

آخییییش متکه زورمون به آقایون نامحترم نمی رسه دست پری توی داستانا درد نکنه حداقل دلمون خنک میشه ایووووول مرسی مه اومدین بازم بیاین خوشحال می شم

مهرداد شنبه 29 بهمن‌ماه سال 1390 ساعت 22:03

قشنگ بود دم پریه گرم... اینجور مردا رو همینجوری باید ادب کرد

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد