نویسنده های کوچولو

به یاد دوران بچگی

نویسنده های کوچولو

به یاد دوران بچگی

خنده بازار

یه زمانی توو مدرسه با دوستمون هماهنگ می کردیم که : تو اجازه بگیر برو بیرون منم 2دقیقه دیگه میام!
بعد معلم عقده ای می گفت صبر کن تا دوستت بیاد بعد برو.....
من که حلالشون نمی کنم!!!!!


دست مخترع کولر درد نکنه چون:
اگه به ما بود الان
یا میگفتیم مشیتِ خدا در اینه که هوا گرم باشه و حتما یه حکمتی
هست،باید تحمل کرد و نباید تو کارِ خدا دخالت کرد!!
یا اینکه یه دعا ساخته بودیم و میگفتیم باید
روزی 70 بار از روش خوند تا خنک شد...!
اگرم میخوندیم و خنک نمیشدیم،میگفتن با اخلاص نخوندیو
فقط بنده های واقعی و با تقوا خنک میشن ...



سلامتی پنگوئن که یه ذره قد داره، اما بازم لاتی راه میره ....



یادش به خیر زمانی که راهنمایی بودیم یه دبیر داشتیم هر موقع از دست ما عصبانی میشد میگفت: گوساله ها خجالت بکشید من جای پدرتون هستم!


بزرگترین حرف های کینه توزانه با این جمله توجیه میشه : ” به خاطر خودت میگم “




دقت کردین وقتی با ماشین هستیم
احساس میکنیم گم شدیم اول ضبط ماشین رو کم میکنیم!!!


دیشب پشت چراغ قرمز یه دختره خشگل و ناز توی یه سانتافه بود ...
براش دست تکون دادم ، اونم همینکارو کرد و بوسم برام پرت کرد !
خلاصه عشق وصفا و صمیمیت .. خیلی خوشگل داشت پا میداد
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
فقط تنها ایرادی که داشت این بود که سنش حدودِ 4 یا 5 سال بود






همیشه یه احمقی پیدا میشه که ماشینشو جلوی پارکینگ خونه ت پارک کنه .. حتی اگه خونه نداشته باشی !!!



رفتم دنبالِ خواهرم از دانشگاه بیارمش
برگشتنه گشت بهمون گیر داده ، میگه خانوم کى باشن؟
منم با حالت عصبانى میگم خواهرمه! مشکلى هست؟
بعد یهو خواهرم میگه :
جناب سروان دروغ میگه !!!
دوست دخترشم ؟؟؟؟
میگم دروغ میگه به خدا جناب سروان ؟
یارو هم مدارک ماشینُ گرفت گفت بیا کلانترى معلوم میشه!!
به خواهرم میگم مرض دارى مگه!!!!
میگه بریم کلانترى بعد بابا اینا بیان دنبالمون مامورِ ضایع بشه یه ذره بخندیم؟؟؟



یه بار رفته بودم درمانگاه آمپول بزنم،
یه دختره اومد آمپولمو بزنه،معلوم بود خیلی تازه کاره!
همینجوری که سرنگو گرفته بود توی دستش،لرزون لرزون اومد سمت من و گفت:
"بسم الله الرحمن الرحیــــم"
منم که کپ کرده بودم از ترسم گفتم:
"اشهد ان لا اله الا الله"!
هیچی دیگه...
انقدر خندید که نتونست آمپولو بزنه و خدارو شکر یکی دیگه اومد زد ..!



هشت صبح راه میافتم 8:30 میرسم
هفت و نیم راه میافتم 8:30 میرسم
هفت راه میافتم 8:30 میرسم
شش راه میافتم 8:30 میرسم
نصفه شب راه میافتم 8:30 میرسم
از معجزات تهران اینه هر ساعتی راه بیوفتی بیای سر کار هشت و نیم میرسی



تو مترو داری اس ام اس می دی باید بابغل دستیت حتمن مشورت کنی !!
چون اونم در جریانه کامل...بالخره دوتا عقل بهتر کار می کنه !!!



متأسفانه یا خوشبختانه، نگاه کردن به پر شدن دانلود از نگاه کردن به منظره‌ی دشت‌های پیچیده در باد لذیذتر است


غضنفر ناراحت بوده
بهش میگن چی شده ؟
میگه : ملت زیر پنجرشون گیتار میزنن …
زیر پنجره ما هم یه وانتی استارت میزنه ، روشنم نمیشه !



خدایا
هر دری رو خواستی ز حکمت ببندی
نزدیکِ در یخچال ما نشو !
ممنون




همتون تنهایین … همراه اول دروغ میگه !
“ایـرانسـل”
آیا میدانید



هیچ کادوی زشت و به درد نخوری دور انداخته نمیشود،
فقط از خانه ای به خانه دیگر و از شخصی به شخص دیگر منتقل میشود !




ای کاش بجای دهنم، جاده ی زندگیم آسفالت میشد !
(از سخنان قصار غضنفر)




با توجه به سیر صعودی و پرشتاب قیمت لبنیات
این روزها هر چه بیشتر گاو باشی ، بهتر است !




کاش می اومدی حالم رو بهم بزنی
خوشحالی‌هام ته نشین شده !



شنیدین این دخترای دم بخت میگن: من قصد ازدواج ندارم؟
یکی نیست بهشون بگه آخه عزیز من!
ازدواج که قصد نمی خواد!! خواستگار می خواد که تو نداری!


شنیدین این پسرای دم بخت میگن: من قصد ازدواج ندارم؟
یکی نیست بهشون بگه آخه عزیز من!
ازدواج که قصد نمی خواد!! پول می خواد که تو نداری!



از مهمترین مزیتهای زندگی در کانون گرم خانواده نسبت به زندگی مجردی
تقسیم پشه ها بین اعضای خانواده است !



غضنفر میخواست بره مکه ، تو خونه قرآن نداشتن
از زیر کتاب علوم ردش کردن !

نظرات 1 + ارسال نظر
مهناز جمعه 5 خرداد‌ماه سال 1391 ساعت 21:29 http://mordadi.blogsky.com/

یعنی میام وب شما کلی شاد میشم!
دستتون درد نکنه که مردم رو با این مطالب خوشحال میکنید
مرسییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییی

خواهش......نظر لطفته عزیزم....

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد