نویسنده های کوچولو

به یاد دوران بچگی

نویسنده های کوچولو

به یاد دوران بچگی

داستان آموزنده....


یه پسر و دختر کوچولو داشتن با هم بازی می کردن. پسر کوچولو یه سری تیله داشت و دختر کوچولو چندتایی شیرینی با خودش داشت. پسر کوچولو به دختر کوچولو گفت من همه تیله هامو بهت میدم؛ تو همه شیرینیاتو به من بده. دختر کوچولو قبول کرد.
پسر کوچولو بزرگ ترین و قشنگ ترین تیله رو یواشکی واسه خودش گذاشت کنار و بقیه رو به دختر کوچولو داد. اما دختر کوچولو همون جوری که قول داده بود تمام شیرینیاشو به پسرک داد.
همون شب دختر کوچولو با آرامش تمام خوابید و خوابش برد. ولی پسر کوچولو نمی تونست بخوابه چون به این فکر می کرد که همونطوری خودش بهترین تیله اشو یواشکی پنهان کرده شاید دختر کوچولو هم مثل اون یه خورده از شیرینیهاشو قایم کرده و همه شیرینی ها رو بهش نداده

نتیجه اخلاقی داستان:

عذاب وجدان همیشه مال کسی است که صادق نیست
آرامش مال کسی است که صادق است
لذت دنیا مال کسی نیست که با آدم صادق زندگی می کند
آرامش دنیا مال اون کسی است که با وجدان صادق زندگی می کند.
 

نظرات 2 + ارسال نظر
hosein شنبه 6 خرداد‌ماه سال 1391 ساعت 21:13 http://hosein-zahram.blogfa.com

سلام
خووووووووووب بود
امدیم سر زدیم خوب بود رفتیم
من الان لینکیدمت خواستی بلینک
بـــــــــــای

با افتخار...لینک شدی

ارچر شنبه 6 خرداد‌ماه سال 1391 ساعت 22:12

سلام
خیلی قشنگ بود... بر و بچ ولی بینی ام هنو می خاره... بابا یه راه حلی ... چیزی؟ مثلا دوستین ها...

ب جان خودم ی دکتر بری حله.....باور کن......ضرر نداره ک....بخاطر ما برو

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد