نویسنده های کوچولو

به یاد دوران بچگی

نویسنده های کوچولو

به یاد دوران بچگی

خواستگاری خر (شعر طنز

خری آمد به سوی مادر خویش *** بگفت مادر چرا رنجم دهی بیش

 

برو امشب برایم خواستگاری *** اگر تو بچه ات را دوست داری

 

خر مادر بگفتا ای پسر جان *** تو را من دوست دارم بهتر از جا

 

ز بین این همه خر های خوشگل *** یکی را کن نشان چون نیست مشکل

 

خرک از شادمانی جفتکی زد *** کمی عر عر نمود و پشتکی زد

 

بگفت مادر به قربان نگاهت *** به قربان دو چشمان سیاهت

 

خر همسایه را عاشق شدم من *** به زیباییی نباشد مثل او زن

 

بگفت مادر برو پالان به تن کن *** برو اکنون بزرگان را خبر کن

 

به آداب و رسومان زمانه *** شدند داخل به رسم عاقلانه

 

دو تا پالان خریدند پای عقدش *** به افسار طلا با پول نقدش

 

خریداری نمودند یک طویله *** همانطوری که رسم است در قبیله

 

خر عاقد کتاب خود گشایید *** وصال عقد ایشان را نمایید

 

دوشیزه خر خانم ایا رضایی؟ *** به عقد این خر خوشتیپ در آیی؟

 

یکی از حاضرین گفتا به خنده *** عروس خانم به گل چیدن برفته

 

برای بار سوم بپرسید *** که خر خانم سرش یک باره جنبید

 

خران عرعر کنان شادی نمودند *** به یونجه گام خود شیرین نمودند

 

به امید خوشی و شادمانی *** برای این دو خر در زندگانی

نظرات 2 + ارسال نظر
مهناز پنج‌شنبه 14 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 21:24 http://mordadi.blogsky.com/

سلام عزیزانم
خیلی باحال بود
ملی خوشم اومد
مرسی

آرچر جمعه 15 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 02:03

خیلی برای این دو تا خر خوشحالم.... امیدوارم که خوشبخت بشوند!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد