نویسنده های کوچولو

به یاد دوران بچگی

نویسنده های کوچولو

به یاد دوران بچگی

اسمتون رو وارد کنید ببینید شبیه کدوم شخصیت تاریخی هستید


اسمتون رو وارد کنید ببینید شبیه کدوم شخصیت تاریخی هستید
و خیلی چیزای باحال دیگه
هم فارسی میتونید تایپ کنید هم انگلیسی

آدرس سایت اینجا
....شخصیتتونو که دیدین...تو نظرات بگین شبیه کی بودین.....همین جوری نرید.

نظرات 16 + ارسال نظر
مهناز دوشنبه 8 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 19:40 http://mordadi.blogsky.com/

سلام
باحال بود
عکسی که واسه من اورد خیلی جالب بود
راستی اپم
http://mordadi.blogsky.com/

مهناز دوشنبه 8 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 19:43 http://mordadi.blogsky.com/

شبیه Boudicca

نینجای چلمبه! دوشنبه 8 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 21:32 http://www.yellownews.blogfa.com

سلام
به من گفت عین مارکو پولو بیدم، آخه چطوری؟ من حتی دلم نمی خواد تا تجریش برم... چه برسه به اون ور دنیا...

مهرداد دوشنبه 8 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 23:27

ممنون بابت این کار جالب..ولی 100% غلط بود خواهر گلم چون فارسی نوشتم یه شخصیت اومد انگلیسی نوشتم یه شخصیت دیگه اومد

خب اون بیچاره از کجا بدونه اسم انگلیسیه همون فارسیه اس؟اما مال خودمون ک هم انگلیسی و هم فارسیش درست در اومد...مال شما اشتباه شده..هه هه

هادی سه‌شنبه 9 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 00:24 http://sanaygul.blogfa.com/

یک نفر امد قرارم را گرفت ...
برگ و بار و شاخسارم را گرفت
چهار فصل من بهاران بود ، حیف...
. باد پائیزی بهارم را گرفت
اعتباری داشتم در پیش عشق ...
با نگاهی ، اعتبارم را گرفت
عشق یا چیزی شبیه عشق بود .....
آمد و دار و ندارم را گرفت

سحر سه‌شنبه 9 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 11:24

سلام شیطونا...
عجب چیزایی میزارین اینجا....
آپم بمنم سر بزنید



نانا سه‌شنبه 9 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 12:56

به به نداجون دست شما درد نکنه خیلی جالب بود جدا خسته نباشین هم تو هم نگار ک جفت خودتههم سحر خانوم ک کمکتون میکنه
مال منم ک خودت اگه خواسی بروببین دیگه

نانا سه‌شنبه 9 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 13:02

در جواب بعضی ها: من یکی ک آرزوی حذف شدن چیزیو ندارم
و اینکه نویسنده ی این وبلاگ(نداجون) ک هم استانی و هم شهری و هم مدرسه ای و هم کلاسی و هم ردیفی و پشت سری و..... بنده هستش و چندساله که با من و همینطور با میترا دوسته بهمون گف و ما یکی یکی نظرا رو نخوندیم چون بیکار نیستیم محض اطلاع.
بعدشم مگه توهین کردن شاخ و دم داره؟!!
معلومه نداره

خلیل بخشی زرینکلایی سه‌شنبه 9 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 18:05 http://zarinkola.blogfa.com

سلام خانمها
جالب بودبرام
دوبارزدم تصویرمرحوم مهاتماگاندی آمد
خدارحمتش کنه
خدابه شماهم خیربده

مهرداد سه‌شنبه 9 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 20:22

شما که راست میگین اصلا نظرا رو نمیخونین راستی بچه مدرسه ای هستین؟؟!! الهی! عمو جون هروقت بزرگ شدی بیا مثل ۲تا ادم بزرگبا هم حرف بزنیم!!!

نینجای چلمبه! چهارشنبه 10 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 07:25


بچه ها خیلی جالبه!
آخه من دو تا اسم دارم... با اون اسمم شدم مارکوپولو... با اون اسمم شدم کلوپاترا...!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
تازه فارسی و انگلیسی اش هم فرق داشت و هر کدوم یک چیزی شد...!
ولی به قول خودت لابد من اشتباهی ام!!!

باور کنین من خودم حتی مال کساییو ک میشناختم رو میزدم یکی میومد...نمی دونم مال شماها چرا اینجوری میشههههههههه

نانا چهارشنبه 10 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 13:58

آخی پس شما قدبابابزرگ من سن داری؟هه
میگن سر پیری و معرکه گیری شرح حال شماس ها
بعدشم بزرگی ب عقله ن ب سال محض اطلاع؟!!
مثلا:لااقل اگه من ی متن ۱۰ صفحه ای بنویسم غلط املائی ندارم مطمئنا. ولی شما ک ی خط مینویسین علاوه ب تصحیح کردن املائی نگارشم میخوادش

مهرداد چهارشنبه 10 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 18:09

عمو جون کاملا مشخصه که شما نه سنت زیاده نه عقلت! کاملا عین بچه ها رفتار میکنی نانا کوچولو! البته مقتضای سنته! در ضمن عمو جون فدات شم چشمات املاهای منو غلط میبینه! راستی افرین که هر دفعه از سر پرکاری و مشغله ی زیاد نظرا رو نمیخونی تو این سن این همه مشغله بعیده کوچولو

میترا پنج‌شنبه 11 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 14:29

مهرداد جان شما که خودتم نفهمیدی چی نوشتی ؟ حالا غلط املایی که نه ولی نگارش رو منم با نانا موافقم.
بعدشم حالا نانا ، کوچولو. تو چی میگی لولو؟؟؟؟؟؟.

نانا جمعه 12 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 10:24

در جواب بابابزرگ:خب من سنم کمه و بچگانه رفتار میکنم شما ک جای بابابزرگمی چرا؟؟ اه اه اه زشته ب خدا من پس فردا چجوری جلو دوستام سرمو بلند کنم بگم این بابابزرگ مهردادمه سر پیری معرکه برش داشته؟ نوچ نوچ نوچ واقعا ک! شما الان وقتشه ک ب فکر اون دنیاتون باشین و الان وقتشه من ک نوه تونم از تجربه هاتون بهره ببرمدر مورد عقلم کسی ک تیزهوشان درس میخونه و آزمونشم تشریحی بوده و دو مرحله ای هر کی بهش بگه عقلت کمه پس یعنی خودش اصن عقل نداره شما ک خودت پیری و چشات کم سو شدهولی خیالت راحت من چشام سالمه سالمه حالا دستات لرزیده و کلماتو اشتباه زدی روکیبورد مسئله ای نیس ک
تا درودی دیگر بدرود بابابزرگ مهرداده لولوزاده:)

Ok

مهرداد جمعه 12 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 15:38

دورت بگردم این که تو نی نی هستی دلیل نمیشه که من بابابزرگت باشم عمو جون بعدشم من به فکر اخرتم هستم فداتشم تو نمیخواد نگران من باشی به مدرسه تیزهوشانتم نناز چون من خودمم اونجا درس خوندم همه در یه سطح بودن.. در ضمن مثل عقده ای ها سریع نگو من تیزهوشان درس میخونم..ادمای تازه به دوران رسیده هی پز میدن اگه من بخوام حسن هامو به رخت بکشم فکت میخوره به زمین... راستی مگه چند سال جهشی خوندی که به جای مهدکودک میری مدرسه؟؟!!!!!!!!!!! در ضمن بهت نمیگم خوخو زاده چون من عادت ندارم وقتی با کسی بحث میکنم به خانوادش توهین کنم... توام بزرگ شی ادب یاد میگیری.دست خودت نیست عمو

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد