نویسنده های کوچولو

به یاد دوران بچگی

نویسنده های کوچولو

به یاد دوران بچگی

تعدادی مرد در رخت کن یک باشگاه گلف

موبایل یکی از آنها زنگ می زند ,مردی گوشی را بر میدارد و روی اسپیکر می گذارد و شروع به صحبت می کند.
همه ساکت میشوند و به گفتگوی او با طرف مقابل گوش می دهند !
مرد: بله بفرمایید ...
زن: سلام عزیزم!... منم!... باشگاه هستی؟
مرد: سلام بله باشگاه هستم.
زن: من الان توی فروشگاهم یک کت چرمی خیلی شیک دیدم فقط هزار دلاره میشه بخرم؟
مرد: آره اگه خیلی خوشت اومده بخر .
زن: می دونی از کنار نمایشگاه ماشین هم که رد میشدم دیدم اون مرسدس بنزی که خیلی دوست داشتم رو واسه فروش آوردن خیلی دلم میخواد یکی از اون ها رو داشته باشم ...
مرد: چنده؟
زن: شصت هزار دلار!!!
مرد: باشه اما با این قیمتی که داره باید مطمئن بشی که همه چیزش رو به راهه !!!
زن: آخ مرسی یه چیز دیگه هم مونده اون خونه ای که پارسال ازش خوشم میومد رو هم واسه فروش گذاشتن 950000 دلاره !!!
مرد: خوب برو بگو 900000 تا اگه میتونی بخرش !
زن: باشه بعدا می بینمت خیلی دوست دارم .
مرد:خداحافظ عزیزم...
مرد گوشی را قطع میکند . مرد های دیگر با تعجب مات و مبهوت به او خیره میشوند!!!
بعد مرد می پرسد: ببخشید شما نمیدونید این گوشی مال کیه؟!!!

نظرات 4 + ارسال نظر
مهناز پنج‌شنبه 31 فروردین‌ماه سال 1391 ساعت 13:17 http://mordadi.blogsky.com/

خوشمان آمد
راستی ازون مدل عکسای باحال و جالب بازم بذارید
ممنون

nana جمعه 1 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 19:50

باحال بوووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووود



آرچر شنبه 2 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 20:15

رضا یکشنبه 3 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 01:43 http://azar.blogsky.com

سلام
مطلبت زیبا بود
ولی من تو یه مجله خونده بودمش
ممنون که یادم انداختی راستی این عکس که کار گر میخواد
نه بچه ... ادرسش.............

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد