نویسنده های کوچولو

به یاد دوران بچگی

نویسنده های کوچولو

به یاد دوران بچگی

راز گل سرخ

یه روز خدا یک گلی رو از بهشت به زمین فرستاد
و به اون گفت روی زمین برای خود نقطه‌ای پیدا کن تا همون‌جا منزلگاه تو باشه
گل از اون بالا منطقه‌ای رو دید زرد رنگ،
سرزمین وسیع و پهناوری بود
پیش خودش گفت من همین‌جا می‌مونم
رو به خدا کرد و گفت:
خدایا منو همین‌جا قرار بده
خدا گفت گل من اینجا مناسب تو نیست؛
گل گفت خدایا خودت به من گفتی انتخاب کن و من هم اینجا رو انتخاب کردم
خدا گفت:
نه همین که گفتم
گل نالید که خدایا تو دل منو آزردی
چرا با من این کار رو کردی
کره زمین می‌چرخید و گل نظاره‌گر زمین بود
ناگهان گل منطقه‌ای رو دید آبی
رنگ آبی که از بالا برق زیبایی داشت
زیبایی و برق رنگ آبی
دل گل رو با خودش برد
گل گفت خدایا من اینجا رو می‌خوام
خدایا من و همین‌جا پایین بزار
خدا گفت گل من اینجا هم مناسب تو نیست
گل گفت خدایا چرا منو اذیت می‌کنی چرا به من سخت می‌گیری
تو دل منو گل آفریدی
شکننده و عاشق و حالا مدام دل عاشق منو می‌شکنی
چرا اون چیزی که بهش علاقه‌مند می‌شم و عاشق رو از من دور می‌کنی
خدا گفت همین که گفتم؛
و کره زمین همچنان می‌چرخید
گل گریه می‌کرد و با چشمان گریان به زمین نگاه می‌کرد
دلش گرفته بود
خسته شده بود
دوری اون دوتا سرزمین خیلی اذیتش می‌کرد
به طوری که از خدا آرزوی مرگ می‌کرد.
دوست داشت زود منزلگاهی رو پیدا کنه
دیگه براش هیچی مهم نبود عشق مهم نبود، فقط یه چیز مهم بود
دیگه خسته شده بود دوست داشت سریع جایی رو پیدا کنه و توش منزل کنه
ناگهان چشم گل به سرزمینی افتاد سبز و زیبا
گل پیش خودش فکر کرد و گفت
عجب جایی چقدر اینجا سبزه
سبز مثل برگهام
مثل ساقه‌ام
حتما اینجا جای منه
خدا می‌خواسته من اینجا باشم که نگذاشته او دو مکان قبلی بمونم
آره بابا جای من اینجاست
گل عاشق و دل داده‌تر از گذشته شده بود
عاشق‌تر از گذشته
رو به خدا کرد و گفت خدایا فهمیدم چقدر دوستم داری
تو همین رو می‌خواستی
خدایا منو اینجا قرارم بده
زود باش دیگه طاقت ندارم
خدا گفت گل من اینجا هم مناسب تو نیست
جای دیگه‌ای رو انتخاب کن
گل گریه کرد و گفت:
خدایا چرا با من اینکار رو می‌کنی
من گلم دل منو نشکن
خدایا من با تو قهر می‌کنم
خودت برام جایی پیدا کن
تو برای خواسته‌های من اهمیتی قایل نیستی
خدا گفت: به من توکل می کنی‌؟
گل گفت: هر کاری دوست داری بکن.
خدا دست گل رو گرفت و در تاریکی شب او را در جایی گذاشت.
گل از بس گریه کرده بود خوابش گرفت
و ندید که خدا او را کجا گذاشت.
گل خواب بود که نوری ملایم به چشمش خورد
آروم چشماش رو باز کرد
تا چشماش رو باز کرد
دونه دونه‌های آبی خنک ریخت روی صورتش
گل خیلی تشنه بود
تشنه تشنه
با قطره‌های آب تشنگیش رو بر طرف کرد
با آب چشماشو شست
وقتی چشماش بازتر شد
دید پیر مردی مهربان با وجدی که توی چشماش فریاد می‌زد
داره گل رو نگاه می‌کنه
گل اطرافشو نگاه کرد
خدا اونو گذاشته بود توی یه باغچه کوچک
توی خونه یه پیرمرد تنها
پیر مرد خدا رو شکر کرد
که گلی زیبا توی خونش در اومده
گل‌های دیگه به گل تازه وارد سلام گفتن و از اون استقبال کردن
گل عاشق رو به آسمون کرد و به خدا گفت:
خدایا منو توی این باغچه کوچک گذاشتی
من لیاقتم این بود
یا اون سرزمین‌های قشنگی که دیدم
این بود اون سرزمینی که به من وعده داده بودی
خدا گفت:
اولین جایی رو که دیدی اسمش بیابان بود
جایی که توش آب نیست و خاکش داغه داغه
تو اونجا بیش از چند دقیقه طاقت نمی‌آوردی و می‌مردی
گل گفت‌:
خوب اون سرزمین آبی چی بود
خدا گفت:
اون قسمت دریا بود
دریا پر آبه
آب شور
تو اونجا خفه می‌شدی و می مردی
گل گفت خدایا
اون سرزمین سبز رنگ که هم جنس و رنگ خودم بود چی؟
خدا گفت:
اسم اون سرزمین جنگله
جنگل پر از درخت‌های بلند و تو هم رفته هست
تو گلی هستی کوچک که احتیاج به آفتاب داری
وجود اون درخت‌های بلند به تو اجازه نمی‌داد که آفتاب بخوری
تو بدون آفتاب خشک می‌شدی و می‌مردی
گل گفت:
اینجا کجاست
خدا گفت:
اینجا باغچه کوچک پیرمردیه که به تو می‌رسه
آبت میده، کود برات می‌ریزه، مواظب حشره‌های موذی روت نشینه …
گل گفت: خدایا پس چرا تو منو آنقدر عاشق کردی
چرا اونجاها رو به من نشون دادی
خدا گفت:
همه اینها بخاطر این بود که بفهمی و کاملاً درک کنی که من چقدر تو رو دوست دارم
اگر از اول می‌آوردمت اینجا این قدر که الآن می‌دونی دوست دارم اون موقع نمی‌فهمیدی
من تو رو اونقدر دوست دارم که دلم نمی‌خواد تو سختی بکشی
اگر توی صحرا می‌مردی صحرا هم از مرگ تو غمگین می‌شد و دل مرده می‌شد
من هم به خاطر تو هم بخاطر صحرا این کار رو نکردم
صحرای منم قشنگه پر از زیبایی‌هاست
اگر تو توی دریا می‌مردی هم دریا ناراحت می‌شد هم ماهی‌های توی دریا
تو خودت می‌دونی چقدر دریا قشنگه و زیبا
اگر توی جنگل می‌مردی جنگل از قصه دق می‌کرد و خشک می‌شد
اونوقت تمام حیوان‌ها هم می‌مردن
حالا می‌بینی من همه شما رو دوست دارم
گل و دریا و صحرا و هر چیزی که توی دنیاست
همتون زیبا هستین و زیبا
گل گفت خدایا منو ببخش تو چقدر مهربون هستی و ما چقدر نادون
اما یه چیزی روی گل مونده بود
رنگ گل از داغ عشق سرخ سرخ شده بود.
سرخ سرخ.

بله گفتن انواع عروس وای وای وای

عروس عادی : با اجازه بزرگترها بله (این اصولا مثل بچه آدم بله رو میگه و قال قضیه رو میکنه.)


عروس لوس: بع..........له...



عروس زیادی مؤدب: با اجازه پدرم، مادرم، برادرم، خواهرم، دایی جون، عمه جون،...، زن عمو کوچیکه، نوه خاله عمه شکوه، اشکان کوچولو، ... ، مرحوم زن آقاجان بزرگه ، قدسی خانوم جون ، ... ، ... (این عروس خانوم آخر هم یادش میره بگه بله واسه همین دوباره از اول شروع میکنه به اجازه گرفتن ... !)




عروس خارج رفته:

با پرمیشن گریت ترهای فمیلی ... اُ یس (این هم باید به سرنوشت عروس لوس برسه تا شاید آدم بشه)
عروس خجالتی: اوهوم (قابل توجه بعضیا)
عروس پاچه ورمالیده:

به کوری چشم پدر شوهر و مادر شوهر و همه فک و فامیل این بزغاله (اشاره به داماد) آره.... ( وضعیت داماد کاملا قابل پیش بینی است)
عروس رشتی: اووو اگر اهالی محل موافقند بنده مخالفتی ندارم


عروس هنرمند: با اجازه تمامی اساتیدم، استاد رخشان بنی اعتماد، استاد مسعود کیمیایی، ...، اساتید برجسته تاتر، استاد رفیعی، ... ، مرحوم نعمت ا.. گرجی ، شیر علی قصاب هنرمند، روح پر فتوه مرحومه مغفوره مرلین مونرو، مرحوم مارلین دیتریش، مرحوم مغفور گری گوری پک و ... آری میپذیرم که به پای این اتللوی خبیث بسوزم چو پروانه بر سر آتش ... ( تو که مادر منو **** این ستاره ها یه حرف بدی بود که داماد به عروس زده بود ما هم سانسورش کردیم)



عروس داش مشتی: با اجزه بروبکس مُجلی نیست من که پایه ام ... (با عرض تشکر از داش اسی عزیز)


عروس زیادی مؤمن و معتقد: بسم ا.. الرحمن الرحیم و به نستعین انه خیر ناصر و معین ... اعوذ با... منم شیطان رجیم یس و القرآن الحکیم .... الی آخر .... ( و در آخر ) نعم (دلم به حال داماد مفلوکِ خاک بر سر میسوزه که احتمالا توی حجله عروس خانوم یه دور براش مفاتیح رو ختم میکنه تا بعد ... استغفر ا...)


عروس فمنیست: یعنی چی؟! چه معنی داره همش ما بگیم بله ... چقدر زن باید تو سری خور باشه چرا همش از ما سؤال میپرسن ! ... یه بار هم از این مجسمه بلاهت (اشاره به داماد) بپرسین ... (اصولا این قوم فمنیست جنبه ندارن که بهشون احترام بذارن و یه چیزی ازشون بپرسن ... فقط باید زد تو سرشونبهشون گفت همینه که هست میخوای بخواه و نمیخوای نخواه..

داستان بسیار زیبای ' ما و خدا '

خدا : بنده ی من نماز شب بخوان و آن یازده رکعت است .

بنده : خدایا ! خسته ام ! نمی توانم .
 
خدا : بنده ی من ، دو رکعت نماز شفع و یک رکعت نماز وتر بخوان .

بنده : خدایا ! خسته ام برایم مشکل است نیمه شب بیدار شوم .

خدا : بنده ی من فقط یک رکعت نماز وتر بخوان


بنده : خدایا ! امروز خیلی خسته ام ! آیا راه دیگری ندارد ؟

خدا : بنده ی من قبل از خواب وضو بگیر و رو به آسمان کن و بگو یا الله

بنده : خدایا ! من در رختخواب هستم اگر بلند شوم خواب از سرم می پرد !

خدا : بنده ی من همانجا که دراز کشیده ای تیمم کن و بگو یا الله

بنده : خدایا هوا سرد است ! نمی توانم دستانم را از زیر پتو در بیاورم

خدا : بنده ی من در دلت بگو یا الله ما نماز شب برایت حساب می کنیم

بنده اعتنایی نمی کند و می خوابد

خدا : ملائکه ی من ! ببینید من آنقدر ساده گرفته ام اما او خوابیده است
چیزی به اذان صبح نمانده ?


او را بیدار کنید دلم برایش تنگ شده است امشب با من حرف نزده
ملائکه : خداوندا ! دوباره او را بیدار کردیم ، اما باز خوابید

خدا : ملائکه ی من در گوشش بگویید پروردگارت منتظر توست

ملائکه : پروردگارا ! باز هم بیدار نمی شود !

خدا : اذان صبح را می گویند هنگام طلوع آفتاب است ای بنده ی من بیدار شو

نماز صبحت قضا می شود خورشید از مشرق سر بر می آورد

ملائکه : خداوندا نمی خواهی با او قهر کنی ؟

خدا : او جز من کسی را ندارد … شاید توبه کرد !!!

داستان واقعی و تحسین برانگیز **مهر مادری**

وقتی گروه نجات، زن جوان را زیر آوار پیدا کرد که او مرده بود اما کمک رسانان زیر نور چراغ قوه، چیز عجیبی دیدند.

زن با حالتی عجیب به زمین افتاده، زانو زده و حالت بدنش زیر فشار آوار کاملا تغییر یافته بود.

ناجیان تلاش می‌کردند جنازه را بیرون بیاورند که گرمای موجودی ظریف را احساس کردند.

چند ثانیه بعد، سرپرست گروه، دیوانه وار فریاد زد: بیایید، زود بیایید! یک بچه اینجا است. بچه زنده است.

وقتی آوار از روی جنازه مادر کنار رفت دختر سه ماهه‌ای از زیر آن بیرون کشیده شد. نوزاد کاملا سالم و در خواب عمیق بود.

او در خواب شیرینش نمی‌دانست چه فاجعه‌ای وطنش را ویران کرده و مادرش هنگام حفاظت از جگرگوشه خود قربانی شده است.
 
مردم وقتی بچه را بغل کردند، یک تلفن همراه از لباسش به زمین افتاد که روی صفحه شکسته آن این پیام دیده می‌شد:

 

عزیزم، اگر زنده ماندی، هیچ وقت فراموش نکن که مادر با تمامی وجودش دوستت داشت!!

معنای نام کشورهای جهان


آرژانتین: سرزمین نقره (اسپانیایی)

آفریقای جنوبی: سرزمین بدون سرما / آفتابی جنوبی (لاتین، یونانی)

آلبانی: سرزمین کوه نشینان

آلمان: سرزمین همه مردان یا قوم ژرمن (فرانسوی، ژرمنی)

آنگولا: از واژه نگولا که لقب فرمانروایان محلی بود

اتریش: شاهنشاهی شرق (ژرمنی)

اتیوپی: سرزمین چهره سوختگان (یونانی)

ازبکستان: سرزمین خودسالارها (سغدی، ترکی، فارسی دری)

اسپانیا: سرزمین خرگوش کوهی (فنیقی)

استرالیا: سرزمین جنوبی (لاتین)

استونی: راه شرقی (ژرمنی)

اسرائیل: جنگیده با خدا (عبری)

اسکاتلند: سرزمین اسکات ها (لاتین)

افغانستان: سرزمین قوم افغان (فارسی)

اکوادور: خط استوا (اسپانیایی)

الجزایر: جزیره ها (عربی)

السالوادور: رهایی بخش مقدس (اسپانیایی)

امارات متحده عربی: شاهزاده نشین های یکپارچه عربی (عربی)

اندونزی: مجمع الجزایر هند (فرانسوی)

انگلیس: سرزمین پیر استعمار (ژرمنی)

اوروگوئه: شرقی

اوکراین: منطقه مرزی (اسلاوی)

ایالات متحده امریکا: از نام آمریگو وسپوچی دریانورد ایتالیایی

ایتالیا: شاید به معنی ایزد (یونانی)

ایران: سرزمین آریایی ها٬ برگرفته از واژهٔ «آریا» به معنی نجیب و شریف
 
ایرلند: سرزمین قوم ایر (انگلیسی)

ایسلند: سرزمین یخ (ایسلندی)

باهاما: دریای کم عمق یا ریشدارها (اسپانیایی)

بحرین: دو دریا (عربی)

برزیل: چوب قرمز

بریتانیا: سرزمین نقاشی شدگان (لاتین)

بلژیک: سرزمین قوم بلژ از اقوام سلتی، واژه بلژ احتمالاً معنی کیسه می داده

بلیز: یا از نام دزدی دریایی به نام والاس یا از واژه ای بومی به معنای آب گل آلود

بنگلادش: ملت بنگال (بنگلادشی)

بوتان: تبتی تبار

وتسوانا: سرزمین قوم تسوانا

بورکینافاسو: سرزمین مردم درستکار

بولیوی: از نام سیمون بولیوار مبارز رهایی بخش آمریکای لاتین

پاراگوئه: این سوی رودخانه

پاکستان: سرزمین پاکان (فارسی دری)

پاناما: جای پر از ماهی (زبان کوئِوا)

پرتغال: بندر قوم گال از اقوام سلتی (لاتین)

پورتوریکو: بندر ثروتمند (اسپانیایی)

تاجیکستان: سرزمین تاجیک ها (فارسی دری)

تانزانیا: این نام از همامیزی تانگانیگا سرزمین دریاچه تانگا + زنگبار گرفته شده

تایلند: سرزمین قوم تای

ترکمنستان: سرزمین ترک + ایمان = ترکیمان = ترکمان = ترکمن سرزمین ترک هایی که مسلمان شده اند (مربوط به سده های آغازین اسلام)

ترکیه: سرزمین قوی ها (ترکی با پسوند عربی)

جامائیکا: سرزمین بهاران

جیبوتی: شاید به پادری بافته از الیاف نخل می گفتند (زبان آفار)

چاد: دریاچه (زبان بورنو)

چین: سرزمین مرکزی (چینی)

دانمارک: مرز قوم “دان”

دومینیکن: کشور دومینیک مقدس (اسپانیایی)

روسیه: کشور روشن ها، سپیدان

روسیه سفید / بلاروس: درخشنده روس / سفید روسی

رومانی: سرزمین رومی ها

زلاند نو: زلاند جدید (زلاند نام یکی از استان های هلند به معنای دریاست)

ژاپن: سرزمین خورشید تابان (ژاپنی)

سریلانکا: جزیره باشکوه (سنسکریت)

جزایر سلیمان: از نام حضرت سلیمان

سوئد: سرزمین قوم “سوی”

سوئیس: سرزمین مرداب

سودان: سیاهان (عربی)

سوریه: سرزمین آشور (سامی)

سیرالئون: کوه شیر

شیلی: پایان خشکی / برف

عراق: شاید از ایراک به معنای ایران کوچک (فارسی)

عربستان سعودی: سرزمین بیابانگردان در تملک خاندان خوشبختواژه عرب به معنی گذرنده و بیابانگرد استسعود یعنی خوشبخت.

فرانسه: سرزمین قوم فرانک از اقوام سلتی

فلسطین: یکی از اسامی قدیم رود اردن

فنلاند: سرزمین قوم “فن”

فیلیپین: از نام پادشاهی اسپانیایی به نام فیلیپ

قرقیزستان: سرزمین چهل قبیله قرقیزی

قزاقستان: سرزمین کوچگران قزاقی

قطر: شاید به معنای بارانی (عربی)

کاستاریکا: ساحل غنی (اسپانیایی)

کانادا: دهکده زبان سرخپوستی “ایروکوئی”

کلمبیا: سرزمین کلمب (کریستف کلمب) (اسپانیایی)

کنیا: کوه سپیدی (زبان کیکویو)

کویت: دژ کوچک هندی (عربی)

گرجستان: سرزمین کشاورزان (یونانی)

لبنان: سفید (عبری)

لهستان: سرزمین قوم “له”

لیبریا: سرزمین آزادی

مجارستان: سرزمین قوم مجار (مجاری)

مراکش: مغرب

مصر: شهر، آبادی

مقدونیه: سرزمین کوه نشین ها، بلندنشین ها (یونانی)

مکزیک: اسپانیای جدید (اسپانیایی)

موریتانی: سرزمین قوم مور (لاتین)

میکرونزی: مجمع الجزایر کوچک فراسوی

نروژ: راه شمال

نیجر: سیاه (لاتین)

نیجریه: سرزمین سیاه (لاتین)

نیکاراگوئه: دریای نیکارائو (نام مردم آن منطقه) آگوئه (اسپانیایی)

واتیکان: گرفته شده از نام تپه ای به نام واتیکان (اتروسکی)

ونزوئلا: ونیز کوچک

ویتنام: اقوام “ویت” جنوبی (ویتنامی)

ویلز: بیگانگان (ژرمنی)

هلند: سرزمین چوب آلمانی

هند: پر آب (فارسی باستان)

هندوراس: ژرفناها (اسپانیایی)

یمن: خوشبخت

یونان: سرزمین قوم “یون”

ژاپنیها چقدر شبیه ایرانیان هستند!!؟

یکی از دوستان تعریف میکرد:  
ژاپن که بودم یه روز دوشنبه رفتم سر کار دیدم تو خیابون 
 
 پر پلیس و شلوغه؛ وضع غیر عادی بود. یه کم پرس و 
 
 جو کردم دیدیم یکی خودکشی کرده. البته اینقدر تو ژاپن 
 
 خودکشی زیاد بود که دیگه خیلی جای تعجب نداشت 
 
. پرسیدم: چرا طرف خودکشی کرده؟ فهمیدم طرف مهندس 
 
 پیمانکار یه ساختمان بوده. قرار بود روز جمعه ساختمان 
 
 رو طبق قرارداد تحویل صاحبش بده. 
 
 روز جمعه ساختمان کارش تموم نشده بود مهندس 
 
 پیمانکار از صاحب ساختمان دو روز شنبه و یکشنبه 
 
 مهلت میخواد که ساختمان رو ساعت هشت روز دوشنبه 
 
 اول روز کاری بهش تحویل بده. 

 تو این 
 
 نمی‌توانند کارهای نیمه تمام ساختمان رو تمام کنند و 
 
 ساختمان رو آماده تحویل کنند. 
 روز دوشنبه که صاحب ساختمان برای تحویل خونه میاید 
 
 با جسد حلق آویز شده مهندس پیمانکار مواجه می‌شه. 
 
 حالا نکته جالب اش می دونی واسه من چی بود؟ 
این ساختمان فقط نصب پریز برق و نظافتش مونده بود.به 
 
 دوستان ژاپنی به تعجب می‌گفتم این چه آدمی بودخب چرا 
 
 خودکشی کرده برای همچین موضوع کوچکی. این دیگه 
 
 خودکشی نداره که.آنها با دهان باز نگاه می‌کردند می‌گفتند 
 
 خودکشی نداره؟ این آینده شغلی‌اش به پایان رسیده بود. 
 
 دو بار زیر قولش زده دیگه کسی بهش کار نمیداد
 
چقدر شبیه ایرانیان هستند!!!!؟
۴۸ ساعت مهندس و تیمش هر کاری می‌کنند 
Great JAPANESE Proverb:

"If one can do it, U too can do it,
If none can do it, U must do it."
 
شعار بزرگ ژاپنیها:
اگر یک نفر می تواند کاری را انجام دهد, تو هم می توانی آن را انجام دهی.
اگر هیچ کس نمی تواند کاری را انجام دهد, تو باید آن را انجام دهی.
 
 
Its IRANIAN Version:

"If one can do it, let him do it.
If none can do it, why waste our time on it!!!!"
 
نسخه ایرنی این شعار:
اگر کسی می تواند کاری را انجام دهد, اجازه بده آن را انجام دهد.
اگر کسی نمی تواند کاری را انجام دهد, چرا ما وقتمان را برای آن تلف کنیم؟!!!

سرنوشت

  • روزی انسان ازپروردگار پرسید: خدایا اگرهمه چیز در سرنوشت ما نوشته شده است پس آرزو کردن ما چه فایده ای دارد؟ پروردگارخندید و گفت: شاید من نوشته باشم : هرچه آرزو کرد

  • پیدا کردن شماره تلفن منزل خود با ماشین حساب!


    ابتدا یک ماشین حساب آماده کنید تا با هم پیش رویم.ماشین حساب موبایل هم می شود.

    ۱.هفت رقم شماره ی تلفن خود را در نظربگیرید.
    ۲.حالا سه رقم اول آن را وارد ماشین حساب کنید.یعنی اگر تلفن شما ۱۲۳۴۵۶۷ باشد ۱۲۳ را در ماشین حساب وارد کنید.
    ۳.حالا این سه رقم را در ۸۰ ضرب کنید و حاصل را با ۱ جمع کنید.
    ۴.عدد به دست آمده را در ۲۵۰ ضرب کنید.
    ۵.حالا چهار رقم پایانی تلفن خود رابا عدد به دست آمده جمع کنید. یک بار دیگر چهار رقم پایانی شماره ی خود را با آن جمع کنید.
    ۶.عدد ۲۵۰ را از حاصل به دست آمده کم کنید.
    ۷.حالا حاصل را تقسیم بر ۲ کنید.
    حالا این شماره برای شما آشنا نیست؟

    تست بسیار جالب : این بازی بطرز شگفت آوری دقیق خواهد بود

    هیچ کلکی در کارنیست! این بازی بطرز شگفت آوری دقیق خواهد بود! البته بشرطی

     

     که تقلب نکنید!فقط به دستور العمل عمل نماید و تقلب نکنید، در غیر اینصورت نتیجه درست

     

     از آب در نخواهد آمد و بعد آرزو خواهید کرد که ایکاش تقلب نمی کردید!این بازی نتیجهای شاید خنده دار و در عین حال…

     

    شگفت انگیزی خواهد داشت!


    متن را یکجا تا پایان نخوانید بلکه مرحله به مرحله پیش بروید و عین دستورالعمل انجام دهید!

     

    نکته: زمانی که میخواهید اسامی را بنویسید اطمینان حاصل کنید که اشخاصی هستند که

     

    شما آنها را می شناسید (تبصره از خودم: یعنی اسم الکی یا بیخودی ننویسید!!!)

     

    مهم: همچنین بیاد داشته باشید که بهنگام نوشتن اسامی و عمل کردن به دستورالعمل از

     

     احساس و غریزه خود استفاده کنید و بیخودی و بیش از حد فکر نکنید بلکه آنچه که در آن لحظه به ذهنتان می آید را بنویسید!

     

    با زهم باید گفته شود که به آرامی و مرحله به مرحله به انتهای متن بروید در غیر اینصورت نتیجه درست نخواهد بود و آنرا ضایع خواهید کرد!

     

    خوب حالا یک قلم و یک برگ کاغذ آماده کنید.

     

    ۱- اول از هر چیز اعداد ۱ تا ۱۱ را بصورت ستونی یا ردیفی (زیر هم) بر روی کاغذ بنویسید.

     

    ۲- سپس در جلوی ردیف (ستون) ۱ و ۲ هر عددی را که مایلید بنویسید.

     

    ۳- حال در جلوی ردیف ۳ و ردیف ۷ نام شخصی را از جنس مخالف بنویسید.

     

    قرار نشد به پایین نگاه کنید! تقلب ممنوع !

     

    ۴- نام اشخاصی را که می شناسید (چه دوست یا اعضای خانواده یا فامیل) در جلوی ردیفهای ۴، ۵ و ۶ بنویسید.

     

    ۵- در ردیفهای ۸، ۹، ۱۰ و ۱۱ نام چهار ترانه (آهنگ) را بنیوسید (در جلوی هر ردیف نام یک ترانه)

     

    ۶- اکنون نهایتا میتوانید یک آرزو کنید!

     

    و حالا کلید رمز گشایی این بازی:

     

    ۱- عددی را که در ردیف ۲ نوشته اید مشخص کننده تعداد اشخاصی است که شما باید در باره این بازی به آنها بگویید!

     

    ۲- شخصی که نامش در ردیف ۳ قید شده کسی است که شما عاشقش هستید!

     

    ۳- شخصی که نامش در ردیف ۷ قید شده کسی است که شما دوستش دارید ولی با هم نم

     

    ی سازید (یا به تعبیر دیگر عاقبت خوشی نخواهد داشت!)

     

    ۴- شخص شماره ۴ کسی است که شما بیش از همه به او اهمیت میدهید!

     

    ۵- شخص شماره ۵ کسی است که شما را بسیار خوب می شناسد.

     

    ۶- شخصی که نامش در ردیف ۶ قید شده، ستاره بخت (ستاره خوش شانسی) شماست!

     

    ۷- آهنگ قید شده در ردیف ۸ با شخص شماره ۳ تطبیق می کند (مرتبط است)

     

    ۸- آهنگ شماره ۹ آهنگی برای شخص شماره ۷ است!

     

    ۹- آهنگ شماره ۱۰ آهنگی است که بیش از همه افکار شما را بازگو می کند!

     

    ۱۰- و بالاخره شماره ۱۱ آهنگی است که می گوید شما در باره زندگی چه احساسی دارید!

     

    واقعا شگفت آور است! نه؟! ولی بنظر می آید که درست باشه!